معمولا ما ایرانی ها موقعی سال تحویل که میشه در کنار سفره هفت سین میشینیم و در حالی که حافط را باز میکنیم برای سالی که در پیش هست آرزویی میکنیم.حتما خیلی از ماها از بزرگترهامون شنیدیم که نباید با صدای بلند آرزو کنیم و باید آرزوهامون را برای خودمان نگه داریم و گرنه آن آرزو برآورده نمی شود.خیلی از این آرزوها در طول سال برآورده می شوند و برخی هم نه.
همچنین از خیلی ها شنیدیم که کاری را که می خواهیم انجام بدیم تا به پایان نرسیده به دیگران نگیم.بعضی وقت ها هم دلمون طاقت نمیاره و به دیگران میگیم. وقتی هم بهش نرسیم میگیم که انقدر انرژی منفی دادند که به هدفمان نرسیدیم.
درک سیور(Derek Siver)اما این قضیه را از یک دید کاملا علمی مورد بررسی قرار میده.
اون معتقده وقتی که شما کسی رو ملاقات می کنید و هدف و یا آرزوتون را برای اون باز گو می کنید و اون شخص شما رو به خاطر آن فکر و هدف بزرگ مورد تشویق و تمجید قرار می ده ,این عمل حس خوبی به شما میده و احساس میکنید که به هدفتون نزدیک تر شدید.جالبه که این حس بعد از مدتی تبدیل به شخصیت شما میشه ودر نتیجه از آن انگیزه اولیه تون کم میکند.وقتی که شما هدفتون رو به کسی اعلام می کنید آن هدف کمتر به ثمر می نشیند ،به عقیده روانشناسان پدیده ای به نام وجود اجتماعی شکل می گیره ، این نوع فکر نوعی ترفند برای ذهن می شود که احساس بکنه آن هدف انجام شده و به خاطر همین است که رضایت ظاهری شما کسب می شه و دست از انجام فعالیت های بیشتر می کشید و کمتر انگیزه انجام دادن کارهای لازم رو دارید .
در حالت معمول تجربیات و تفکرات عادی به شما می گه که باید هدفتون رو به دوستانتان بگویید ، پس میگوییم . اما تحقیقات علمی چیز دیگه ای میگن.در سال ۱۹۲۶ کورت لوین موسس روانشناسی اجتماعی به بررسی این پدیده پرداخته واین حالت رو فرایند جانشینی نامید.در سال ۱۹۳۳ ورا ماهلر به این مهم دست یافت که وقتی شما به وسیله کسی تصدیق می شوید,هدف در ذهن شما معنای واقعیت پیدا می کنه .در سال ۲۰۰۹ یک روانشناس این نظریه رو به صورت تست هایی آزمایش کرده است :
در این تحقیق از ۱۶۳ نفر تست های جداگانه ای انجام شدکه طی آن هر کس هدف خود را روی یک تکه کاغذ می نوشت و بعد نصف آنها نظرشون را نسبت به آن هدف به یکدیگر بازگو کردند و نصف دیگر هدفشون رو اعلام نکردند.به هر کدام از ۱۶۳ نفر ۴۵ دقیقه فرصت دادند که روی آن هدفشون کار کنند و زمانی که فکر کردند به آن هدف رسیدند دست از کار بکشند.
پس از 45 دقیقه آن تعدادی که آرزو یا هدفشون را بازگو نکرده بودند ,اعلام کردند که هنوز خیلی مانده تا به هدفشون برسن,در حالی که عده ای که هدفشون را اعلام کرده بودند,پس از 33 دقیقه دست از کار کشیدند و ادعا کردند که خیلی به هدفشون نزدیک شدند.
اگر این تست و این نظریه درست باشد به نظر شما چه کار می شود انجام داد ؟
شما می توانید در برابر این وسوسه مقاومت کنید؟می تونید لذت تشویق سایرین رو که براتون لذت بخش هست رو به تعویق بیاندازید؟
چیزی که مهم هست اینه که بپذیریم که گاهی وقت ها مغز ما ممکن است کلام ما را با انجام کار اشتباه بگیره.پس بد نیست که گاهی در زندگی کمی سکرت باشیم.
همچنین از خیلی ها شنیدیم که کاری را که می خواهیم انجام بدیم تا به پایان نرسیده به دیگران نگیم.بعضی وقت ها هم دلمون طاقت نمیاره و به دیگران میگیم. وقتی هم بهش نرسیم میگیم که انقدر انرژی منفی دادند که به هدفمان نرسیدیم.
درک سیور(Derek Siver)اما این قضیه را از یک دید کاملا علمی مورد بررسی قرار میده.
اون معتقده وقتی که شما کسی رو ملاقات می کنید و هدف و یا آرزوتون را برای اون باز گو می کنید و اون شخص شما رو به خاطر آن فکر و هدف بزرگ مورد تشویق و تمجید قرار می ده ,این عمل حس خوبی به شما میده و احساس میکنید که به هدفتون نزدیک تر شدید.جالبه که این حس بعد از مدتی تبدیل به شخصیت شما میشه ودر نتیجه از آن انگیزه اولیه تون کم میکند.وقتی که شما هدفتون رو به کسی اعلام می کنید آن هدف کمتر به ثمر می نشیند ،به عقیده روانشناسان پدیده ای به نام وجود اجتماعی شکل می گیره ، این نوع فکر نوعی ترفند برای ذهن می شود که احساس بکنه آن هدف انجام شده و به خاطر همین است که رضایت ظاهری شما کسب می شه و دست از انجام فعالیت های بیشتر می کشید و کمتر انگیزه انجام دادن کارهای لازم رو دارید .
در حالت معمول تجربیات و تفکرات عادی به شما می گه که باید هدفتون رو به دوستانتان بگویید ، پس میگوییم . اما تحقیقات علمی چیز دیگه ای میگن.در سال ۱۹۲۶ کورت لوین موسس روانشناسی اجتماعی به بررسی این پدیده پرداخته واین حالت رو فرایند جانشینی نامید.در سال ۱۹۳۳ ورا ماهلر به این مهم دست یافت که وقتی شما به وسیله کسی تصدیق می شوید,هدف در ذهن شما معنای واقعیت پیدا می کنه .در سال ۲۰۰۹ یک روانشناس این نظریه رو به صورت تست هایی آزمایش کرده است :
در این تحقیق از ۱۶۳ نفر تست های جداگانه ای انجام شدکه طی آن هر کس هدف خود را روی یک تکه کاغذ می نوشت و بعد نصف آنها نظرشون را نسبت به آن هدف به یکدیگر بازگو کردند و نصف دیگر هدفشون رو اعلام نکردند.به هر کدام از ۱۶۳ نفر ۴۵ دقیقه فرصت دادند که روی آن هدفشون کار کنند و زمانی که فکر کردند به آن هدف رسیدند دست از کار بکشند.
پس از 45 دقیقه آن تعدادی که آرزو یا هدفشون را بازگو نکرده بودند ,اعلام کردند که هنوز خیلی مانده تا به هدفشون برسن,در حالی که عده ای که هدفشون را اعلام کرده بودند,پس از 33 دقیقه دست از کار کشیدند و ادعا کردند که خیلی به هدفشون نزدیک شدند.
اگر این تست و این نظریه درست باشد به نظر شما چه کار می شود انجام داد ؟
شما می توانید در برابر این وسوسه مقاومت کنید؟می تونید لذت تشویق سایرین رو که براتون لذت بخش هست رو به تعویق بیاندازید؟
چیزی که مهم هست اینه که بپذیریم که گاهی وقت ها مغز ما ممکن است کلام ما را با انجام کار اشتباه بگیره.پس بد نیست که گاهی در زندگی کمی سکرت باشیم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر